حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و رويارويي با اشرافيگري (2)
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و رويارويي با اشرافيگري (2)
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و رويارويي با اشرافيگري (2)
نويسنده:فاطمه اروجلو
سيره پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله سيره نظري پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
سيره عملي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
آيات قرآن آياتي كه اشاره به اين ويژگيها دارد
آياتي كه ويژگي طاغوتها ، ملأ ، مترفان ، كافران ، منافقان ، متكبران و دنياپرستان را توصيف ميكند. آياتي كه به هدف آفرينش انسان ميپردازد - آياتي كه به رابطه دنيا و آخرت و نقش عمل انسانميپردازد - آيات مربوط به رزق و روزي.
مصرف تظاهري
نمونههايي از صدر اسلام
سعد بن معاذ، رابطه مردم مدينه را با قبايل غطفان و بنيمرّه در جاهليت اين گونه ترسيم ميكند كه آنها يا از اهل مدينه خرما ميخريدند يا اهل يثرب آنان را ميهمان ميكردند؛ يعني از نظر سلسله مراتب منزلتي، رابطه اعضاي اين قبيلهها با مردم مدينه، رابطه نمكپروردگي و وابستگي بود. رابطهاي كه عروه بن مسعود به آن اشاره ميكند هم رابطه نمكپروردگي است و بيانگر وجود سلسله مراتب منزلتي در رابطه او و قريش كه در آن، قريش ولي نعمتاند و عروه و فرزندان او با اين كه از اشرافاند، در برابر اشراف قريش، مصرف كنندگان نيابتي به حساب ميآيند؛ آنجا كه ميگويد: «اي گروه قريش! مگر نه اين است كه شما به منزله پدر و من به منزله فرزندم و مگر من نبودم كه تمام اهل عكاظ را براي ياري شما دعوت كردم؟ و چون آنها از پذيرش تقاضاي من خودداري كردند، شخصاً با فرزندان و كساني كه از من اطاعت ميكردند، به ياري شما نيامدم؟» ابوسفيان كه نسبت به بنيزهره از برتري قبيلهاي برخوردار بود به بهانه اين كه بنيزهره از بدر برگشتهاند، از دادن اموال بنيزهره امتناع ميكرد. عمروعاص به نجاشي (پادشاه حبشه) بهترين هديه سرزمين خود (پوست دباغي شده) را هديه ميكند. تا بدين وسيله ، سرسپردگي خود را به او اعلام كند.
بنا بر گزارش تاريخ، قريش با ترتيب دادن يك ميهماني، هزينههاي بسياري را صرف پذيرايي از گروههايي كرد كه دور ايشان جمع شده بودند؛ بر اين اساس، سفرههاي اطعام در چهار محل گسترده شد و در دارالندوه ، جماعت خودشان و در خانههاي صفوان بن اميّه، سهيل بن عمرو، عكرمه بن ابي جهل و حُويطب بن عبدالعزّي، ساير مردم پذيرايي شدند. به نظر ميرسد كه در اين ميهمانيها لازم بود مراتب منزلتي رعايت شود و اساساً، اين برنامهها، با هدف كسب افتخار و احترام از طريق مصرف تظاهري برگزار ميشد.
شهرت بعضي از وسايل و زيورآلات اشراف، نشانهاي از مصرف تظاهري بود؛ به عنوان نمونه، ميتوان به شتر ابو جهل كه شتري گزيده و مهري بود، اشاره كرد، قريش حاضر بود در مقابل آن، صد ناقه بپردازد. شمشير ابي الحقيق يهودي نيز از شمشيرهاي مشهور بود. گنجينه زر و زيور خاندان ابي الحقيق كه معمولاً در عروسيهاي مكه كرايه داده ميشد، و نيز زيورآلات فارعه، دختر خزاعي يا باديه، دختر غيلان كه از زنان قبيله ثقيف بودند، اينگونه بوده است.
اقدامات پيامبر صلي الله عليه وآله براي مقابله با مصرف تظاهري
1. ترويج سادهزيستي و نفي اسراف و تجملگرايي در گفتار و عمل؛ پيامبرصلي الله عليه وآله در زندگي شخصي خود مراقب بود اسراف نكند. يكي از توصيههاي آن حضرت به پيروان خويش، بر مبناي يك توصيه قرآني، اين بود كه اسراف نكنند و از تجملگرايي خودداري كنند.
2. مقابله با نمادهاي اشرافيگري، چون هديه و ميهماني دادن؛ پيامبرصلي الله عليه وآله هديه مشركان را نميپذيرفت و براي هيچ يك از پادشاهان و اشراف هم عصر خود هديه نفرستاد. آن حضرت، در هيچ مرحلهاي از زندگاني خويش مهمانيهاي تجملي برگزار نكردند و در اين گونه مراسم نيز حضور نداشتند. پس از آن كه ابو براء عامر بن مالك بن جعفر براي آن حضرت دو اسب و دو ناقه هديه آورد، پيامبر فرمود: من هديه مشرك را نميپذيرم.
3. جلوگيري از ساختن خانههاي مجلل؛ عباس عموي پيامبرصلي الله عليه وآله حجرهاي ساخت، رسول خداصلي الله عليه وآله به او فرمودند: آن را ويران كن. عباس خواست معادل ارزش آن را در راه خدا بدهد، اما پيامبرصلي الله عليه وآله تأكيد كردند كه آن را ويران سازد.
4. پيامبرصلي الله عليه وآله، براي جلوگيري از تشكيل طبقه اشراف جديد (نوآمدگان يا افراد نو كيسه) در جامعه اسلامي، به فقيران سفارش ميكردند كه در مسير اشراف قدم نگذارند؛ پيامبر هنگام آمادگي براي جنگ خيبر به ابو عبس بن جبر كه فقير بود و زاد و توشه راه و خرج خانوادهاش را نداشت، فرمود: «اي ابو عبس تو و ديگر ياران فقيرت اگر سلامت باشيد و كمي زنده بمانيد، مالتان زياد خواهد شد و آن چه كه براي اهل خود باقي ميگذاريد فراوان شود، پول و بردههاي شما زياد ميشود و اين به سود شما نيست».
5. تغيير نگرش درباره زنها؛ در نگرش جاهلي، زن زندگي نيابتي داشت. رسول خدا صلي الله عليه وآله با بيان جايگاه واقعي زن و ارزش دادن به او، نگرشها را متحول كرد. حضور فعال همسران پيامبر، حضرت فاطمهعليها السلام و زنان همعصر او در فعاليتهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي دليل اين مدعاست.
6. توجه نكردن به مراتب منزلتي در معاشرتها، واگذاري منصبها، مجازاتها و ساير امور؛ وسايل و ابزار زندگي افراد سرشناس به دليل گران قيمت بودن آنها و نيز تعلق داشتن به اشخاص برجسته، مورد توجه خاص ديگران است. معمولاً كساني كه ميخواهند مقام و مرتبه خود را نشان دهند براي فخرفروشي، اقدام به خريد اجناس به قيمتي فراتر از ارزش واقعي ميكنند. به عنوان نمونه، ميتوان به شتر ابو جهل اشاره كرد كه به قول واقدي، شتري گزيده و مهري بود كه در جنگ بدر نصيب پيامبرصلي الله عليه وآله شد. قريش حاضر بود در مقابل آن، صد ناقه بپردازد، ولي پيامبرصلي الله عليه وآله نپذيرفت و عاقبت، آن شتر از طرف هفت نفر در حديبيّه قرباني شد.
معيار ارجمندي و اعتبار مصرف تظاهري
روش طبقهمرفه رباخواري؛ ساختن خانههاي مجلل؛ به كار بردن سنگهاي قيمتي در ابزار جنگي؛ كشتن شتر و مهماني دادن؛ شعر گفتن؛ هزينه كردن براي جنگ؛ هديه كردن شتر و اموال گرانبها به سران قبيلهي قريش توسط سران قبايل ديگر؛ دادن هديه به اشراف حبشه؛ وسايل و زيورآلات مشهور اشراف.
سيره پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله سيره نظري پيامبر
سيره عملي پيامبر
آيات قرآن آياتي كه اشاره به اين ويژگيها دارد
آياتي كه راه كار نشان ميدهد
انما اموالكم و اولادكم فتنه (8/28) آيات بسياري از سوره زخرف.
لباس؛ نمودي از فرهنگ توانگري
1. اصل كلي ضايع كردن تظاهري، هنجار مسلط و مستولي بر شيوه لباس پوشيدن است. قانون ضايع كردن تظاهري (اسراف) با شكل دادن قانون سليقه و آراستگي (تجملگرايي) موجب افزايش اهميت مصرف لباس ميشود. و خريدار لباس براي سازگاري با عرف رايج و هماهنگي با استاندارد معتبر سليقه و آبرومندي اقدام به تهيه لباس ميكند.
2. اصل دوم كه تابع اصل اوّل ميباشد، تنآسايي نمايان (تظاهري) است. لباس بايد نشان دهد كه پوشنده آن نياز به اشتغال در هيچ نوع كار توليدي ندارد.
3. لباس، علاوه بر گرانبها بودن و دست و پاگير بودن بايد با آخرين پسند روز مطابقت كند. در آن دوره اقتصادي كه زنان هنوز جزو اموال مردان به شمار ميآمدند و صاحب خود نبودند، ولخرجي (مصرف تظاهري) و تنآسايي تظاهري زنان از خدمات الزامي آنان بود كه اعتبار بيشتر مردان را در پي داشت.
نمونههايي از صدر اسلام
اقدامات پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله)
2. لباس رسول خداصلي الله عليه وآله بسيار ساده بود؛ پيامبرصلي الله عليه وآله لباس گرانقيمت خويش را به اسامه بن زيد كه جوان بود دادند و خودشان لباس ارزان قيمت پوشيدند.
معيار ارجمندي و اعتبار لباس نمودي از فرهنگ توانگري
روش طبقهمرفه پوشيدن لباسهايي كه قسمتي از آن روي زمين كشيده ميشد يا لباسهايي با آستينهاي بلند نشانه بزرگي بود - استفاده از زر و زيور در لباس مردان و زنان ثروتمند - لباسهاي اشراف با توجه به مقام و منزلت اجتماعي و منصب آنها متفاوت بود.
منع پوشيدن لباس تننما - بريدن قسمتهاي آويزانآستينها منع پوشيدن لباسهايتجملي ترغيب افراد به پوشيدن لباس نو به جاي كهنه در صورت داشتن لباس بيشتر - پوشيدن لباس گران و تجملي براي جوانان اشكال نداشت. لباسهاي پيامبر با لباس ساير افراد تفاوتي نداشت - به پاكيزگي لباس اهميت ميداد لباس ارزان قيمت را خود برميداشت و لباس گرانقيمت يا تجملي را به اسامه و افراد جوانتر ميداد.
محافظهكاري
نمونههايي از صدر اسلام
ثروت و داراييهاي مادي، امنيت اشراف را در پي دارد و از دست دادن يا به خطر افتادن آن سبب احساس ناامني و بيتابي ميشود. واكنش يهوديان بنينضير به قطع درختان خرما به دست مسلمانان، از اين نوع است. سخنان و اظهار نظرهاي ياران پيامبرصلي الله عليه وآله درباره بنينضير هنگام ترك مدينه و اندوه منافقان، نشان دهنده تأثير زياد آنها بر اهالي آن جاست. اشراف، معمولاً در شرايط سخت به تضعيف روحيه توده مردم، يادآوري گذشته و ايجاد رعب و وحشت ميپردازند. عبداللَّه بن اُبيّ بن سلول كه از اشراف محافظهكار مدينه بود، از مجادله كوچك مهاجر و انصار بهره گرفت و با بيان اين كه انسانهاي عزيز با رسيدن به مدينه، افراد خوار را از آن بيرون خواهند كرد، به تحريك انصار پرداخت يا يكي از منافقان به نام زيد بن لصيت در پي گم شدن شتر پيامبر صلي الله عليه وآله ميپرسد: مگر خداوند به او خبر نميدهد كه ناقهاش كجاست؟ حيّ بن اخطب از اشراف بانفوذ يهود بنينضير همچون ابو جهل، در پي رياست و فرماندهي بود. كعب بن اسد، رئيس قبيله بنيقريظه، به دليل برتري بنينضير، تسليم سخنان حيّ بن اخطب شد و پيمان خود را با پيامبر شكست. يهود بني قريظه با وجود اين كه ميدانستند محمدصلي الله عليه وآله فرستاده خداست، اما رشك و حسد آنها به اعراب با اين بهانه كه چرا پيامبر از بنياسرائيل نيست، مانع از آن شد كه اسلام بياورند. يكي از افراد بنيمصطلق، پذيرش اسلام را به اسلام آوردن قوم خود منوط كرد.
اشراف از پيماننامهها و صلحنامهها براي اعمال قدرت بهره ميبرند. معمولاً مواد آنها بر اساس تأمين منافع و اهداف اشراف و كسب اعتبار بيشتر آنان تنظيم ميشود. در پيمان صلح حديبيه كه بر اساس ارزشهاي مورد نظر قريش تنظيم شده بود، اين امر كاملاً مشهود است، به طوري كه ياران پيامبر به مواد صلحنامه اعتراض كردند. مفاد پيماننامه از اين قرار است:
« باسمك اللّهم، اين پيمان صلحي است كه محمد پسر عبداللَّه و سهيل بن عمرو بستهاند و صلح كردند كه جنگ تا ده سال متوقف باشد، در آن مدت مردم در امان باشند و مزاحم يكديگر نشوند و به يكديگر خيانت نكنند و سرقت و غارتي انجام ندهند و كاري به يكديگر نداشته باشند. هر كس كه بخواهد به دين محمدصلي الله عليه وآله يا به آيين و پيمان قريش درآيد، آزاد باشد. هر فردي از قريش كه بدون اجازه ولي خود پيش محمد بيايد [ايشان بايد] او را برگرداند [ولي] اگر كسي از ياران محمد به قريش پناهنده شود، [آنها] او را برنگردانند. محمد امسال برگردد و سال آينده همراه ياران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت كند و هيچ اسلحهاي، جز همان مقدار كه براي مسافر ضروري است همراه نياورد و شمشيرها بايد در غلاف باشد».
1. در اين صلحنامه ، جايگزين كردن عبارت « باسمك اللّهم» به جاي «بسم اللَّه الرحمن الرَّحيم» نوعي واپسگرايي است كه سهيل بر آن اصرار ميورزد و پيامبرصلي الله عليه وآله به دليل منافات نداشتن آن با آموزههاي اسلامي ميپذيرد و قرآن كريم، عمل رسول خدا صلي الله عليه وآله را تأييد ميكند.
2. در اين پيماننامه تقدم نام پيامبرصلي الله عليه وآله به دليل شرافت خانوادگي آن حضرت است. سهيل بن عمرو ، از اين نظر در مرتبه پايينتري قرار داشت.
3. اين بند صلحنامه «هر كس از قريش كه بدون اجازه ولي خود پيش محمد بيايد او را برگرداند و اگر كسي از اصحاب محمد به قريش پناهنده شود، او را برنگردانند». نشانه برتريجويي و امتيازخواهي اشراف قريش است.
4. بندهاي پاياني صلحنامه «محمد امسال برگردد و سال آينده همراه ياران خود بازگردد و فقط سه روز اقامت كند و هيچ اسلحهاي، جز همان مقدار كه براي مسافر ضروري است همراه نياورد و شمشيرها بايد در غلاف باشد». بيانگر بهرهگيري قريش از موقعيت خويش به سبب وجود كعبه و وضع قوانين در جهت كسب منافع و به دست آوردن اعتبار و احترام بيشتر است.
عمروعاص بعد از مشورت با نجاشي، پادشاه حبشه، كه نسبت به او و ساير اشراف قريش، مرتبه منزلتي بالاتري داشت، به اسلام گرويد. ابو سفيان بن حارث بن عبدالمطلب درباره علت اسلام نياوردن خود گفت: «چه كنم كه من در ميان مردمي به ظاهر خردمند و بلند انديشه زندگي ميكردم و ميديدم مردم گرانمايه در پناه عقل و انديشه خود زندگي ميكنند و به هر راهي كه ميرفتند، ميرفتم و چون اشخاص شريف و سالخورده از محمد كنارهگيري كردند و خدايان خود را ياري دادند و به خاطر دين پدران خود خشم گرفتند، ما هم از ايشان پيروي كرديم». در اين سخنان، ايستايي طبقه اشراف و محافظهكاري آنها در رابطه با دين محمد صلي الله عليه وآله و نيز پيروي كوركورانه ساير اعضاء از روش اشراف طبقه بالاتر و مسنتر به وضوح ديده ميشود.
ذات انواط درخت بزرگي بود كه مردم دوره جاهلي براي آن قرباني ميكردند و يك روز را آن جا ميماندند. گروهي از ياران پيامبر صلي الله عليه وآله از او خواستند كه درختي مثل درخت ذات انواط بر بر ايشان تعيين كند. اين درخواست را ميتوان نوعي واپسگرايي قلمداد كرد. هنگامي كه عروه بن مسعود - كه از لحاظ نسب و مال و طرفدار، در ميان مردم طائف برتري داشت - مسلمان شد به او تهمتهاي ناروا زدند و او را اهل تزوير خواندند. سرانجام يكي از افراد قومش، كه از همپيمانان ثقيف بود، او را كشت. اين اقدام ، نشان دهنده ريشهدار بودن ارزشهاي جاهلي بين آنهاست به طوري كه تغيير آن ارزشها را حتي از جانب شخصيت والا مقامي چون عروه، تحمل نميكردند. رفتار نمايندگان ثقيف در مدينه، نمونه روشني از سبك زندگي اشرافي بود. به اعتراف خودشان چارهاي جز پذيرش اسلام نداشتند، چرا كه دين محمدصلي الله عليه وآله گسترش يافته بود و آنها در گوشهاي محصور بودند.
يهوديان، آيين ابو سفيان و قريش را كه بتپرستي و شرك بود، بهتر از دين اسلام ارزيابي ميكردند و ميگفتند: اشراف قريش از [حضرت] محمدصلي الله عليه وآله بهترند، چون خانه كعبه را گرامي ميدارند و بر سقايت حاجيان اقدام و شتران پروار را قرباني ميكنند و همان چيزي كه پدرانشان ميپرستيدند، ميپرستند، پس آنها به حق سزاوارترند تا او.
اقدامات رسول خداصلي الله عليه وآله براي مقابله با محافظهكاري
2. از بين بردن بتها، مسجد ضرار و كساني كه دعوت به محافظه كاري ميكردند؛ پيامبرصلي الله عليه وآله عدهاي را براي كشتن ابو عفك (پيرمرد 120 ساله از بنيعمرو بن عوف) فرستادند. به دليل اين كه مردم را با اشعار خود به دشمني برميانگيخت. هم چنين به دليل هجو پيامبرصلي الله عليه وآله و مسلمانان و تحريك قريش براي حمله به مسلمانان، گروهي از اصحاب اقدام به كشتن كعب بن اشرف كردند. سلام ابي الحقيق (ابو رافع)، از اشراف يهودي، گروه زيادي از قبيله غطفان و عربها را به دور خود جمع و جايزه كلاني تعيين كرده بود تا به جنگ پيامبر بيايند. پيامبر نيز عدهاي را مأمور كشتن او كردند. جد بن قيس، رئيس قبيله بني سلمه، نفوذ زيادي بر افراد قبيلهاش داشت. ….
منبع:فصلنامه تاريخ اسلام، شماره 22
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}